سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسر آینده ام :

می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم !

اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی،
فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی ...!

اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود !

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم !

اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد !

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای !

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمی‌شود !

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی !
و بالاخره….

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری وعشقمان فارغ ازرنگ و ریای مادیات است !خجالت




تاریخ : یکشنبه 92/6/3 | 1:27 عصر | نویسنده : | نظرات ()




تاریخ : یکشنبه 92/6/3 | 1:26 عصر | نویسنده : | نظرات ()

شیوه های مخ زنی در کشورهای مختلف
فرانسه :
پسر: بُن ژُوق مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیس پیس ...ســـــــس ... ســــس ... پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ... هووووووی خره با تواما! بیا شماره منو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِی آشغال ! مگه خودت خوار و مادر نداری ، راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی و گُم شی!
ساعت 10 زنگ میزنم!....ماشین که داری؟....
پسر:آره مامانم برام یه پراید خریده
دختر:ساعت 10 زنگد میزنم




تاریخ : یکشنبه 92/6/3 | 1:21 عصر | نویسنده : | نظرات ()

بچه شیطووون!!!

 




تاریخ : شنبه 92/6/2 | 9:54 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

سوالات رایج مربوط به موبایل :

سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟

سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟

سال 82 : دوربینم داره؟

سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟

صداش چطوره؟

سال 88 : تاچه؟یا از این معمولیاس؟

سال 91 : اندرویده؟

. .

سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟

سال 97 : اخلاقش چطوره؟!

سال 1400: درکت میکـنــه ؟! یا نه؟

سال 1403: به انداز? کافی بهت توجه میکنـه؟

یا میخوای باهاش به هم بزنی؟


والا…!




تاریخ : شنبه 92/5/26 | 3:47 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

چهارتا از مهم ترین دست آوردهای دانشگاه:
- اس ام اس دادن بدون نگاه کردن به موبایل
- خوابیدن در حالت نگاه کردن به کتاب
- کار گروهی در هنگام امتحان
- حرف زدن بدون تکون خوردن لب ! :)


.
.
.
یارو میره انجمن اهدای عضو
جو گیر میشه و همه رو تیک میزنه
بعد از مرگش،
به خانواده اش یه شلوار کردی گشاد و یه مشت سبیل تحویل میدن ! :D


.
.
.
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی از سر سفره پا نمیشم برم پارچ آبو بیارم !


.
.
.
یه ضرب المثل قدیمی چینی هست که خیلی قدیمیه
کسی به اون صورت یادش نیست !
حتی خود چینی هام فراموشش کردن
چه برسه به من که واستون بگم !
اما خیلی آموزنده بوده ! :|


.
.
.
پیامک این روزهای دخترها به همدیگه!
الهی آخرین خونه تکونی مجردیت باشه
نیت کن و واسه 3 نفر بفرست ! تا آخر عید خبرای خوبی میشنوی
اگه زنجیرو قطع کنی تا  3سال هیچ خواستگاری نمیبینی !


.
.
.
وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه


.
.
.
پسره : اسمت چیه ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست
پسره : چند سالته ؟؟؟
دختره : یه شارژ بفرست
پسره : خیلی دوسِت دارم میخوام بیام خواستگاریت !
دختره : واقعا ؟؟؟ کِی ؟
پسره : یه شارژ بفرست … :D


.
.
.
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه 5ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا 12سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !


.
.
.
توی حموم کلی با شیر آب گرم و سرد ور میری
تا حرارت آب مناسب بشه تا میری زیر دوش،
یکی یه شیر آب گرم رو تو خونه باز میکنه حرارت آب یهو میره زیر صفر درجه !
دوباره تا میآی حرارت رو تنظیم کنی،
همون شیر رو میبنده زیر دوش آب پز میشی :(




تاریخ : جمعه 92/5/25 | 5:0 صبح | نویسنده : | نظرات ()




تاریخ : سه شنبه 92/5/22 | 8:1 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

شما فکر میکنین پسرا و دخترا چه جوری نیمرو درست می کنن ؟

 

دخترها:

 

1- توی ماهیتابه روغن میریزن

 

2- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن

 

3- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن

 

4- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

 

 

پسرها:

 

1- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن

 

2- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن

 

3- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن

 

4- توی ماهیتابه روغن میریزن

 

5- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن

 

6- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن

 

7- چند تا فحش میدن

 

8- دنبال کبریت میگردن

 

9- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره

 

10- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!)

 

11- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن

 

12- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن

 

13- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن

 

14- میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن

 

15- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن

 

16- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن

 

17- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن

 

18- دنبال نمکدون میگردن

 

19- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن

 

20- دنبال کیسه ی نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن

 

21- نمکدون رو پر از نمک میکنن

 

22- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون

 

23- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن

 

24- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه

 

25- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن

 

26- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن

 

27- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن

 

28- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون

 

29- سریع برمیگردن توی آشپزخونه

 

30- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن

 

31- ماهیتابه رو میندازن توی سینک

 

32- دنبال ظرفهای مسی میگردن

 

33- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن

 

34- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن

 

35- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن

 

36- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن

 

37- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه

 

38- روی باقیمانده ی تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن

 

39- چند تا فحش میدن و بلند میشن

 

40- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن

 

41- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن

 

42- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن

 

43- با یه پارچه قابلمه رو برمیدارن

 

44- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن !

 

 

45- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن 




تاریخ : سه شنبه 92/5/22 | 3:7 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()
 
یادش بخیر چقدر حرص میخوردیم وقتی روز تعطیل رسمی با جمعه تداخل داشت! . . .
بچه های نسل امروز هیچوقت رابطه نوار کاست رو با خودکار بیک نمیفهمن… . . .
ما بچه بودیم یه بازی بود به نام : «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» … صد برابر پلی استیشن 3 لذت داشت ! . . .
بچه کـــه بــودیم یکی از تفریحات سالم ما این بود: که پنکه رو خاموش میکردیم, یکم که سرعتش کم میشد, با انگشت پَره هاشو نگه میداشتیم… .
   یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2دقیقه دیگه میام! بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو….. من که حلالشون نمی کنم!!!!! . . .
یه زمان از امتحانات که بر میگشتیم ، مامانمون میپرسید : چند میشیی ؟؟؟ با صدای بلند داد می زدیم 20 ! یادش گرامی باد ! 1 دقیقه سکوت لطفا !!! . . .
یادش بخیر بچه بودیم اون موقع ها شماره ها روی تلفن نمی افتاد ! زنگ میزدیم مزاحم میشدیم یه بار زنگ زدم یه دختره گوشی رو برداشت ، منم فوت میکردم ! دختره گفت ، خوب حالا من با فشار دادن یک دکمه ….. آقا ما هم از ترسمون سریع قط میکردیم ! یه همچین اسگل هایی بودیم ما !!! . . .
یادش بخیر قدیمـا رو عیدی فک و فامیل حســـــاب باز میکردیم الانا خیلـــی بهمون لطف کنن ماچمون میکنن…! . . .
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم ..!
 این روزا به بچه ها میگن برو گم شو” میره تو اتاقش ، بعد بابا مامانه خودشون میرن منت کشی !!! قدیما به ما میگفتن برو گم شو ، جا نداشتیم همینطوری مجهول بودیم الان کجا باید گم شیم !؟!؟!
یادش به خیر نوک مداد قرمزامونو زبون می زدیم که خوش رنگتر بشه
یادش به خیر تو پنکه روشن می گفتیم آآآآآآآآآآآ….
یادش به خیر واسه دیدن قسمت بعدی سریال ها باید یه هفته صبر می کردیم
یادش به خیر دندون دراکولایی ها که چراغ قرمز داشتن
یادش به خیر الک دولک تو کوچه و ترس از چوبی که ممکنه بخوره تو سرت
یادش به خیر خروس جنگی و سبیل آتشین و آفتاب مهتاب و لی لی و دزد وپلیس و… یاد و خاطر همه یاد ها گرامی باد……………….
کاش میشد بچگی را زنده کرد! کودکی شد,کودکانه گریه کرد!! شعر قهر قهر تا قیامت را سرود! آن قیامت که دمی بیشتر نبود! فاصله با کودکی هامان چه کرد؟ کاش میشد بچگانه خنده کرد……



تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 3:10 صبح | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

دیشب داشتم کتاب میخوندم برق رفت … یه نیم ساعتی زیر نور چراغ قوه گوشیم کتاب رو خوندم تا برق باز بیاد … این نیم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش میزنم … میگم ما زیر نور چراغ قوه به بدبختی کتاب میخوندیم … اونوخ شما اینجوری !!!  :|


.
.
.
.قدیما مردم الکی حلقه دست میکردن ؛ که بقیه فکر کنن متاهل هستن ، و کسی مزاحمشون نشه …. امروز اونایی که ازدواج کردن ؛ قایم میکنن که موارد جدید رو از دست ندن :|

.
.
.
.

دختــره 13 سالشه استاتوس گذاشته خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای یکی دیگس…………

من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم.
.
.

.
.

فکرکنم وا3 ایرانسل 1هوس بودم...

دیگه اس نمیده!!!

.

.

.
.
.
اینایی که به اسماعیل میگن اسى!
به ابراهیم میگن ابى!
به کامران میگن کامی!
به نازنین میگن نازى!
به آزاده میگن آزى!
و کلاً تنبلیشون میاد یه اسمُ کامل بگن!
از همینجا آرزومندیم که :
همسرى خوب و زیبا و پاکدامن به نام :”"” گوهر “”"

نصیبشون بشه…. )

.

.

.

.

جشن گرفته بودیم دختر خواهرم 4 سالشه گفت ، دایی میخوام به مناسبت تولدت

برات شعر بخونم این شعر تقدیم به تو ، قیافه من در اون لحظه :) ))))))))

گفتم بخون دایی

گفت :

سلام سلام عزیزم

گوساله تمیزم

…دمت سفید و آبی

پشکل نریز رو قالی

 

:) )))))))
.

.

.

.

میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید

دانشجوها میگن خسته نیستیم بقیه درسو بگو دیگه …!

.

.

.

.

نقشه هایی که من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم

مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت

من حیف شدم!

.

.

.

.

ملت چه بیکارن !

یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…

دیگه تماس نگرفت

بعد چند روز اس داده :

ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟

.

.

.

.

.

پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست

اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !

.

.

.

یکی ازآرزوهام  اینه که بتونم مزه قهوه ترک رو از فرانسه تشخیص بدم

لامصب خیلی با کلاسه

ولی فعلا فقط فرق شیر کاکائو با قهوه رو میدونم =))




تاریخ : پنج شنبه 92/5/17 | 2:51 صبح | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز