سفارش تبلیغ
صبا ویژن

   مراحل چهارگانه تحقیق در دانشگاه: Ctrl+A / Ctrl+C / Ctrl+V / Ctrl+P

-    یکی از شاخص ترین مزیت های سیم کارت های اعتباری اینه که می تونی به بعضیا که حوصله شونو نداری بگی «شارژ ندارم»

-    این هایی که با یه نم بارون بوت می پوشن همونایی هستن که تو حراج 70 درصد پارسال خرید کردن و تا حالا لحظه شماری میکردن زودتر بپوشن!

-    روانشناسی معکوس : سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقدر غذا بی نمکه؟ گفت: اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا ... گفتم هاااااااا ! اگه الان می گفتم غذات شوره می گفتی ما اصلا یک ماهه نمک نداریم تو خونه!

-    اگر به یکدیگر احترام بگذارید، یکدیگر هم به شما احترام می گذارد

-    هیکل یارو شبیه نیم رخ چنگاله، بعد هر موقع می پرسی کجا بودی میگه باشگاه!

-    فقط اینجاست که وقتی راننده میخواد دنده عقب بگیره همه سر نشینان هم بر میگردن و به عقب نگاه می کنن!

-    ما آدم ها مشکل بینایی داریم، هرکس به ما زیاد نزدیک شود، دیگر دیده نمی شود

-    عامل اصلی گرایش من به تحصیلات عالیه جمله تشویق آمیز بابام مبنی بر «اشکال نداره بابا جون جامعه حمّالم می خواد» بود.

-    ولی اینکه  با این همه تورم هنوز «رنگارنگ» صد تومنه نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!

-    یکی از تفریحات سالمم اینه که گوشیمو بذارم جلو اسپیکر تا SMS که میاد، نویز بندازه، دو ثانیه زودتر بفهمم ذوق کنم!

-    یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن؟/ باید چطوری خطابشون کرد؟/ دهه صفری؟/ دهه جدید؟/ شروعی دوباره؟/ دهه ناشناخته؟/ تغییر را احساس کنید؟

-    قدیما ایفون معمولی بود، می گفتیم کیه؟ طرف می گفت منم!/ الان که تصویری شده هرکی زنگ میزنه ژست میگیره بعد زل میزنه به افق!

-    تو تاکسی نشسته بودیم، راننده جلوی یکی نگه داشت بوق زد پرسید کجا میری ؟ یارو گفت خونه!

-    چندتا از دروغ های مشهورمون :

. فقط امضای رئیس مونده
. این لباس جنسش ترک اصله
. همه بچه ها خوشگلن
. این آخرین سیگاریه که میکشم
. منو تو جوونیام ندیدی
. این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم
. مرسی من نمیخورم، رژیم دارم
. از این همه یه دونه مونده، همش رو فروختم
. عموم فوت کرده بود نتونستم بیام
. خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده
. شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم

-    اینقدر روشنفکرم که بعضی شبا نورش نمی ذاره خانواده راحت بخوابن

-    فیزیک خیلی آسونتر می شد، اگه به جای سیب خود درخت رو نیوتن افتاده بود

-    رفیقم تعریف می کرد می گفت یکبار چراغ قرمز رو رد کردم یهو دیدم اونطرف افسر وایساده داره می نویسه. رفتم گفتم جناب سروان ننویس ندیدمت!

-    وقتی ناراحتین از 1 تا 10 بشمرین. اگه آروم نشدین تا 20 ادامه بدین، نشد تا 30 و همینجور  ادامه بدین تا آروم بشین. من الان به 21666500096871120012 رسیدم

-    یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن، غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره

-    از جمله افتخارات زندگیم اینه که یه بار حامد بهداد رو از نزدیک دیدم ولی حتی نرفتم جلو سلام کنم، منتظر روزی هستم که این بلارو سر گلزار هم بیارم!

-  نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته، کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته

-    چند وقتیه یه سوال بد جور درگیرم کرده، که چرا وقتی لباس سفیدم کثیف میشه سیاه میشه و وقتی که لباس مشکیم کثیف میشه سفید میشه!




تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 12:39 صبح | نویسنده : | نظرات ()

http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/3/25/177843_599.jpg




تاریخ : جمعه 92/5/4 | 11:29 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()




تاریخ : جمعه 92/5/4 | 11:20 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم

تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
... تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرد و دنبال کار می گشت

روزنامه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی، همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که همه مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ...
هیچ وقت پایان نمی گیرد ...

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!

من ، تو ، او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟!!!




تاریخ : پنج شنبه 92/5/3 | 11:57 عصر | نویسنده : ریحانه کریمیان | نظرات ()

نظرات جمعی از دانشجویان ساکن در یک خوابگاه دانشجویی در مورد سوسک

دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست، هیچکس تنها نیست.

دانشجوی حقوق : با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد !

دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند !

دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود !

دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است !

دانشجوی زبان و ادبیات فارسی : او هیچوقت حرفی نمی زند. ولی با سکوتش هزاران حرف را به من می آموزد !

دانشجوی روانشناسی : درون گرا، خجالتی، کم حرف، یک شخصیت منحصر به فرد !

دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند !

دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است، من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند !

دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش
32 گیگ است !

دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست !

دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود !

دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد !

دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است. چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند !

دانشجوی  زمین شناسی : کاش می توانستم به مانند او به اعماق زمین بروم و ندیدنی ها را ببینم !

دانشجوی زبان انگلیسی : !
It is always silent

دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد !

دانشجوی فلسفه : همیشه فلسفه وجودی او برایم سوال بوده. ولی مطمئنم که درپس خلقتش هدفی والا نهفته است !

دانشجوی هنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم !

دانشجوی مکانیک : با الهام از او توانستم خودرویی بسازم که هم در آب و خشکی حرکت کند و هم بتواند از سطوح صاف و صیقلی بالا برود !

دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد !

دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند. حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند !  

دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد. چون او همه جا هست !




تاریخ : دوشنبه 92/4/31 | 1:0 صبح | نویسنده : | نظرات ()

دانشجو

دانشجو های عزیز هیچ کس از شما توقع نداره!

امید امام هم به دبستانی ها بود.



حسنک امسال ... واقعا جای تاسف است که

گاو ما ما می کرد. گوسفند بع بع می کرد. سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟ شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود . حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آمد. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد، کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.

     پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند. اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود. الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد. او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. او کلاس بالایی دارد. او فامیل های پولدار دارد. او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد...




تاریخ : شنبه 92/4/29 | 6:22 عصر | نویسنده : | نظرات ()

دانشجو (طنز    )

دانشجو و هزار و یک بدبختی

دانشجو مواظب باش

 خودکارتو گم کنی = خودکار نداری

خودکار نداشته باشی = جزوه نداری

جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی

درس نخونی = پاس نمیشی

پاس نشی = مدرک نمی گیری

مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد

کار نداشته باشی = پول نداری

پول نداشته باشی = غذا نداری

غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی

لاغرمردنی بشی = زشت میشی

زشت بشی = عاشقت نمیشن

عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی

ازدواج نکنی = بچه نداری

بچه نداشته باشی = تنهایی

تنها باشی = افسرده میشی

افسرده بشی = مریض میشی

مریض بشی = میمیری

.

.

.

.

پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری




تاریخ : شنبه 92/4/29 | 6:17 عصر | نویسنده : | نظرات ()

شمام یادتونه؟؟؟)
اسم:غلام
فامیل:غلامی
غذا:غلام پلو
میوه:غلام سبز
شغل:غلام فروش
شهر:غلام رود
کشور:غلامستان
گل:غلام بو
شی:غلام پلاستیکی
ماشین:همونی که غلام سوار میشه اسمشو نمیدونم
یه جور مینوشتیم انگار گفتن اولش با غلام شروع شه
بعد تازه بهمونم میگفتن مثلا غلام پلاستیکی وجود نداره، در دفاع از ورژن
پلاستیکی غلام چنان جنگ خونینی به راه می افتاد که تو 8 سال جنگ تحمیلی
به راه نیافتاد! رو نبود که!

&


هیچ چیز گــــــــــران تر از اشـــــــک یک زن جود ندارد…!

هنگامی که یک قطره بیرون می آید…
اول با خط چشم “l’oréal” و…
و ریمل مژه “Dior” و “bourjois” و… مخلوط میشود…
پس از آن هنگامی که پایین می آید و به گونه میرسد…
با “D & G blusher” و “Collistar” و… مخلوط میشود…
و در صورت لمس لب ها، با رژ لب “Maybelline” و “Kiko” و… مخلوط میشود…
این به این معنی است که یک قطره است به ارزش حــــــداقل $30
پس قدر این اشکارو بدونید

&

 

از صبح تا شب یه دونه زنگ هم نمی خوره موبایلم

بعد همینکه میرم دستشویی

4 تا از کمپانی های بزرگ برای استخدامم زنگ زده بودن !

از امور دانشجویی هاروارد برای بورسیه تحصیلی  !

سازمان سنجش برای نتیجه کنکور سال پیش !

معلم ابتداییم واسه دادن جاییزه ای که مامانم واسم خریده بود !

مشترک گرامی اگر در دستشویی نبودید برنده جایزه بانک ملت میشدید !

&

 

ا?رانسل در آ?نده ا? نزد?ک :

مشترک گرام? راست? با اون طرف به هم زد? ؟

ب? خ?ال

همراه اول?ا همشون همین جور?ن !

صبر کن ?ه ا?رانسل?شو واست جور م?کنم

که همه تو کفش بمونن !

&

 

شما اگه دقت کنی همین کلمه “قرقروت” و یا”گوجه سبز”

یا حتی “لواشک ترش” و در بعضی مواقع هم “آب زرشک البالو” خودش…

ادامه جمله رو ول کن

آب دهنتو قورت بده بعد !

&

ملت هر شب تو تختشون دنبال گوشیشون میگردن که به bf/gf شون sms بزنن

 

اون وقت من سه ساعت دنبال طول و عرض پتوم می گردم

&

بعضی از درس هایی که در خانواده یاد گرفتیم:

بهداشت : اگه می‌خواید همدیگه رو بکشید برید بیرون؛ الان اینجا رو تمیز کردم

منطق : به خاطر اینکه من میگم

آینده نگری : اگه از تاب بیفتی، محاله ببرمت خرید

آداب اجتماعی : وقت غذا، دهنت رو ببند

اصلاح رفتار: مثل بچه آدم رفتار کن

انتظار : بذار برسیم خونه

کنایه : گریه می کنی؟ الان یه کاری می کنم واقعا اشکت در بیاد

ژنتیک : چهار تا اخلاق خوبتم به من رفته

دانش و خرد : وقتی به سن من برسی، می‌فهمی

عدالت : یه روزی بچه دار میشی، امیدوارم بچه‌هات مثه خودت باشن

&


لعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد.
لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.
لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد.
لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند.
لعنت به مستراحی که آبش برود و آفتابه اش خالی باشد.
لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشند:
«لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان ب… .»
لعنت به مستراحی که صدا را 56 مرتبه اکو کند.
لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد.
لعنت به مستراحی که سر شیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد.
لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی فقط یک سانت باشد.
لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور است.
لعنت به مستراحی که بدون آن بنی بشر هیچ چی نیست

 




تاریخ : شنبه 92/4/29 | 5:40 عصر | نویسنده : | نظرات ()

تصویر زیر مربوط به نامه یک کودک 7 ساله به سازمان فضایی ناسا است که علاقه خود را برای فضانوردی نشان داده. سازمان ناسا هم استقبال جالبی نشان داده که توجه شما را به ترجمه متن این دو نامه جلب می کنیم!


در نامه پسر نوشته شده 
______________________________
اسم من دکستر است، من شنیده ام که شما می خواهید دو نفر را به مریخ بفرستید، من هم دوست دارم بیایم، اما نمی توانم. در آینده دوست دارم بیایم. یرای اینکه فضانورد بشوم چه کارهایی باید انجام بدهم؟ 

با تشکر
دکستر 
_____________________________
و در جواب ناسا این نامه را ارسال کرده:
به نیابت از ناسا، ممنونیم که برای ما نامه ارسال کردید. ناسا می خواهد که بدانید تفکرات و علاقه برای تحقیقات فضایی آینده شما برای ما حائز اهمیت است و امیدواریم تا آنجا که می توانید به یادگیری برنامه های فضایی، ماموریت ها و یافته های ناسا ادامه دهید. فکر کن، تا چند سال دیگر شما می توانید به عنوان یکی از پیشروان این صنعت به درک بهتر انسان ها از سیاره زمین و فضا کمک کنید. در زیر وب سایت های ناسا آورده شده است که حاوی اطلاعات مفیدی در خصوص فعالیت ها و برنامه های فضایی ناسا می باشند. اگر شما یا مدرسه تان کامپیوتری که قابل اتصال به اینترنت باشد را ندارید می توانید به کتابخانه عمومی محلتان رجوع کنید و از کامپیوتر های آنها استفاده کنید. 
باز هم از نامه شما ممنونیم. به علاقه شما به ناسا ارج می نهیم. ناسا موفقیت شما را در کسب نمرات خوب در مدرسه آرزو می کند.

با تشکر

روابط عمومی سازمان ناسا




تاریخ : شنبه 92/4/29 | 2:45 صبح | نویسنده : | نظرات ()
روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن! این روش برای افرادی که غیر از سادیسم ، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه!وقتی می خواین برین دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین!حل تمرین خر خونای کلاستون رو به اسم خودتون به کار ببرین!هر روز جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت عوض کنین!موقع ناهار توی سلف ، جزئیات تهوع و گلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب با صدای بلند تعریف کنین!ورقهای جزوه ی 300 صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین! شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین!وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب کانال رو عوض کنین! در یک جمع ، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین!عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین!چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین!پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که 5 دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل 270 درجه در جهات مختلف بچرخونین!نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین!      اینم روش های حال گیری برای جاهای دیگه به درخواست علیرضا:توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه!توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین!توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین!بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما  ببرین!


تاریخ : جمعه 92/4/28 | 3:59 عصر | نویسنده : | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز